هایده کیست ؟

درباره هایده

هایده کیست ؟

درباره هایده

خردمندان ، ابزار دون پایگان نمی شوند . حکیم ارد بزرگ


زیباترین جملات

 انوری
انوری » دیوان اشعار » غزلیات
 

جرمی ندارم بیش از این کز جان وفادارم ترا

ور قصد آزارم کنی هرگز نیازارم ترا

زین جور بر جانم کنون، دست از جفا شستی به خون

جانا چه خواهد شد فزون، آخر ز آزارم ترا

رخ گر به خون شویم همی، آب از جگر جویم همی

در حال خود گویم همی، یادی بود کارم ترا

آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر

تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا

هان ای صنم خواری مکن، ما را فرازاری مکن

آبم به تاتاری مکن، تا دردسر نارم ترا

جانا ز لطف ایزدی گر بر دل و جانم زدی

هرگز نگویی انوری، روزی وفادارم ترا


حکیم ارد بزرگ ,ارد بزرگ,great orod,hakim orod bozorg,mojtaba shoraka,حکیم ارد بزرگ , استاد شرکاء , مجتبی شرکا,بزرگترین فیلسوف معاصر,استاد ارد بزرگ,دانشمند ارد بزرگ,بزرگترین اندیشمند جهان,بزرگترین متفکر جهان,بزرگترین فیلسوف تاریخ

 
آهنگ از احمد ظاهر – تو به یک دشت پر از گل

پدران و مادرانی که فرزندان بسیار دارند ، توانایی آموزش آنها را از دست می دهند . حکیم ارد بزرگ


گفتار و کردار آدمهای پیرامون ما ، خواه ناخواه ، بر اندیشه ما تاثیرگذار خواهند بود .  حکیم ارد بزرگ


آنکه زیبایی خرد را ندید ، گرفتار زیبایی آدمیان شد و بدین گونه ، از هر چه داشت ، تهی گشت .  حکیم ارد بزرگ


همواره آدمیان ، چنبره بدی و پلیدی را با خرد خویش ، کوچک تر   کرده اند . حکیم ارد بزرگ

 
تنها آشیانه خرد ، راستی و درستی است .  حکیم ارد بزرگ


خردمندان ، ابزار دون پایگان نمی شوند . حکیم ارد بزرگ


آدمی با اندیشه و انگاره بیمار ، آینده را تیره و تار می بیند .  حکیم ارد بزرگ


پدران و مادران شایسته ، سنگ صبور فرزندان خویش هستند . حکیم ارد بزرگ


با نوروز هر سال ، دوباره زاده می شویم . حکیم ارد بزرگ


محبوبیت نزد افکار عمومی ، بزرگترین ثروت برای هر آدمی است .  حکیم ارد بزرگ


کژی و ناراستی ، شکاف و رخنه گاه دیو خواهد شد .  حکیم ارد بزرگ


ادب ، نمایه آغازین خرد است . حکیم ارد بزرگ


 تنها بزهکاران ، از دیدن اشک دیگران ، شاد می گردند . حکیم ارد بزرگ




 انوری
انوری » دیوان اشعار » غزلیات
 

ای کرده خجل بتان چین را

بازار شکسته حور عین را

بنشانده پیاده ماه گردون

برخاسته فتنهٔ زمین را

مگذار مرا به ناز اگر چند

خوب آید ناز نازنین را

منمای همه جفا گه مهر

چیزی بگذار روز کین را

دلداران بیش از این ندارند

با درد قرین چو من قرین را

هم یاد کنند گه گه آخر

خدمتگاران اولین را

ای گم شده مه ز عکس رویت

در کوی تو لعبتان چین را

این از تو مرا بدیع ننمود

من روز همی شمردم این را

سیری نکند مرا ز جورت

چونان که ز جود مجد دین را
 



انوری » دیوان اشعار » غزلیات
 

ای کرده در جهان غم عشقت سمر مرا

وی کرده دست عشق تو زیر و زبر مرا

از پای تا به سر همه عشقت شدم چنانک

در زیر پای عشق تو گم گشت سر مرا

گر بی‌تو خواب و خورد نباشد مرا رواست

خود بی‌تو در چه خور بود خواب و خور مرا

عمری کمان صبر همی داشتم به زه

آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا

باری به عمرها خبری یابمی ز تو

چون نیست در هوای تو از خود خبر مرا

در خون من مشو که نیاری به دست باز

گر جویی از زمانه به خون جگر مرا
 

سخنان بزرگان